Alper TAN

Tüm Yazıları

اتحاد اعلام‌نشده‌ای در حال تغییر جهان است-Analiz

18 Ağustos 2025
h4 { font-size: 24px !important; } Print Friendly and PDF

جهان به سرعت در حال دگرگونی است و موازنه‌ قدرت‌ها بار دیگر در حال بازتعریف می‌باشد. حدود ده تا پانزده سال پیش، ایالات متحده آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه، چین، هند، اسرائیل و ده‌ها کشور دیگر در قالب اتحادها، همکاری‌ها یا روندهای نزدیکی متقابل قرار داشتند.

با این حال، این اتحادها و همکاری‌ها در این مدت به‌طور کامل فروپاشیده است.

چه رخ داده است؟

ازهم پاشی روند نزدیکی آمریکا و روسیه

روند نزدیکی ایالات متحده و روسیه معکوس شد و امکان هرگونه اقدام مشترک میان دو کشور از میان رفت. اختلافات و رویارویی‌های شدید سیاسی و اتهام‌زنی‌های جدی شکل گرفت. از جمله، اتهام مداخله سایبری ولادیمیر پوتین در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۱۶ آمریکا و «کمک به پیروزی ترامپ» مطرح گردید. این روند در نهایت به گسست کامل روابط واشنگتن و مسکو انجامید.

"برگزیت" و آغاز روند فروپاشی اتحادیه اروپا

از سوی دیگر، با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا در سال ۲۰۲۰، تصویر آینده‌دار اتحادیه به‌شدت آسیب دید و بحث‌ها درباره احتمال فروپاشی آن در پی خروج کشورهای دیگر آغاز شد.

جنگ اوکراین و شکاف در جهان مسیحیت غربی

آغاز جنگ روسیه و اوکراین در سال ۲۰۲۲ همچون انفجاری در قلب اتحاد غرب عمل کرد. این جنگ روابط میان آمریکا و روسیه را بیش از پیش تیره ساخت و اروپا و آمریکا را در موضع دشمنی آشکار با مسکو قرار داد. غرب، به‌ویژه ایالات متحده و اتحادیه اروپا، تحریم‌های شدید اقتصادی علیه روسیه اعمال کردند. بدین ترتیب، سه بازیگر عمده غربی که هر یک به شاخه‌ای از مسیحیت تعلق دارند و گاه با «روحیه جنگ‌های صلیبی» به‌طور پنهان یا آشکار همکاری می‌کردند، به دشمنان آشکار یکدیگر بدل شدند.

روابط آمریکا-اروپا و شکاف‌های فراآتلانتیک

با ممنوعیت فروش نفت و گاز روسیه به اروپا، دولت آمریکا با این استدلال که «ما امنیت شما را تأمین می‌کنیم و باید بهای آن را بپردازید» فشارهای سنگینی بر اروپا وارد کرد. این وضعیت کشورهای اروپایی را در موقعیت دشوار «بین بد و بدتر» قرار داد. کشورهای اروپایی ناگزیر به پذیرش شروط واشنگتن شدند، اما این امر موجب کاهش رفاه اقتصادی، افزایش هزینه‌های زندگی و کاهش قدرت خرید مردم گردید و دولت‌های اروپایی را با بحران داخلی روبه‌رو ساخت. در نتیجه، روابط فراآتلانتیک دچار افت اعتماد و اعتبار شد و دیگر هرگز به وضعیت پیشین بازنخواهد گشت. روابط آمریکا و اروپا با سرعت در حال فروپاشی است.

دوره فروپاشی روابط ایالات متحده و چین

ایالات متحده که به‌عنوان دژ سرمایه‌داری شناخته می‌شود، چین را سال‌ها به‌عنوان یک پایگاه تولید ارزان‌قیمت تلقی کرده و هزاران شرکت بزرگ در این کشور مستقر شده‌اند. این روند، برای نظام پکن که در عرصه سیاسی رویکردی سوسیالیستی و در عرصه اقتصادی گرایش‌های سرمایه‌دارانه دارد، مطلوب و سودمند بود. با این حال، تحولات اخیر موجب تضعیف سریع اقتصاد ایالات متحده و اروپا گردید. در واکنش به این روند، آمریکا و اروپا برای جلوگیری از این تضعیف، جنگ‌های اقتصادی را آغاز کردند. آنان کوشیدند با استفاده از مسئله تایوان، چین را در موقعیت ضعف قرار دهند، اما پکن در دام این سیاست نیفتاد. در حال حاضر، این رویارویی در قالب جنگ تعرفه‌های گمرکی ادامه دارد و بدین ترتیب، همکاری سه‌جانبه ایالات متحده–اروپا–چین به تاریخ پیوسته است.

چرخش در روابط ایالات متحده و هند

ایالات متحده به‌عنوان قدرتمندترین کشور جهان و هند به‌عنوان پرجمعیت‌ترین کشور جهان، تا مدتی طولانی متحدان نزدیک محسوب می‌شدند. این اتحاد عمدتاً علیه پاکستان، که یکی از بزرگ‌ترین کشورهای مسلمان است، شکل گرفته بود. ایالات متحده بارها به پاکستان فشار وارد می‌کرد و این امر پیامدهای منفی قابل توجهی داشت. هند نیز با دولت حسینه که سال گذشته سرنگون شد و رویکردی اسلام‌ستیز داشت، همچنین با اسرائیل، یونان، ارمنستان و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، روابط و اتحادهای نزدیک برقرار کرده بود.

با این حال، در ماه‌های اخیر تحولی آشکار رخ داد و روابط آمریکا و هند به سوی تقابل پیش رفت. دولت واشنگتن این بار به ستایش پاکستان، رقیب و دشمن اصلی هند، روی آورد. در این چارچوب، مارشال عاصم منیر، رئیس ستاد ارتش پاکستان، در فاصله دو ماه برای دومین بار به آمریکا دعوت شد و در سخنانی که دربردارنده چالشی مستقیم با واشنگتن و دهلی نو بود، اعلام کرد:اگر کشور ما با تهدیدی وجودی مواجه شود، نیمی از جهان را نیز با خود نابود خواهیم کرد
این اظهارات بیانگر سطح بالایی از اعتمادبه‌نفس در رویکرد پاکستان است.

پایان اسرائیل و صهیونیسم

تا پیش از عملیات «طوفان الاقصی» در ۷ اکتبر، اسرائیل همچون «فرزند نازپرورده» نظام بین‌الملل، در همه جا با حمایت و مراقبت ویژه روبه‌رو بود، در حالی که فلسطینیان مظلوم توسط بسیاری از دولت‌ها به‌عنوان «تروریست» معرفی می‌شدند. با گذشت بیست ماه، شرایط به‌طور کامل دگرگون شد: امروز، اسرائیل به‌عنوان «تروریست و نسل‌کش» و فلسطین به‌عنوان «مدافع مظلوم سرزمین خود» شناخته می‌شود.

قدرت سرمایه‌داری صهیونیستی در حوزه‌های مالی، رسانه‌ای، سیاسی، اطلاعاتی و اقتصادی در سطح بین‌المللی کارایی خود را از دست داده است. به‌جز ایالات متحده، همه کشورها از حمایت اسرائیل عقب‌نشینی کرده‌اند و کنار گذاشتن تل‌آویو از سوی واشنگتن نیز در آینده‌ای نزدیک محتمل به نظر می‌رسد. در سطح جهانی، صهیونیسم به ایدئولوژی‌ای تبدیل شده که موجبات انزجار بشریت را فراهم آورده است.

اسرائیل، که غزه را ویران ساخته اما جنگ را نیز باخته است، در هیچ‌یک از اقدامات خود نتوانسته دستاوردی در جهت منافع خود یا صهیونیسم به‌دست آورد. نسل‌کشی در غزه واکنش معکوس جهانی ایجاد کرد. ناتوانی از نفوذ به تونل‌ها و حذف حماس در مدت بیست ماه، نشانگر شکست آشکار تل‌آویو است. حملات به حزب‌الله در لبنان و اقدامات علیه ایران، مصداقی از یک «خودکشی راهبردی» بود.

در نهایت، تحریک گروه‌های دروزی در سوریه، بمباران دمشق و سایر اقدامات منطقه‌ای، بیش از پیش به زیان اسرائیل و صهیونیسم انجامید. جبران این اقدامات، احیای روابط و بازگرداندن اعتبار و نفوذ از دست‌رفته، برای اسرائیل تقریباً غیرممکن شده است.

تصادف یا برنامه‌ریزی؟

جهان غرب بر این باور است که مجموعه این تحولات حاصل برنامه‌ریزی و اجرای یک «مرکز قدرت جهانی اعلام‌نشده» است، اما در شناسایی و تعریف دقیق آن ناتوان مانده است.

اسرائیل، «الاغ مین‌یاب» جهان غرب

جهان غرب برای پرهیز از به خطر انداختن مستقیم منافع خود، با احتیاط عمل می‌کند. این جهان، جمعیت اندک اما از نظر روانی «قدرت مسلط» جهانی یهودیان را تحریک کرده و در خط مقدم به کار می‌گیرد تا از این طریق «مرکز قدرت جدید» را نمایان سازد. این پرسش مطرح می‌شود که چگونه می‌توان خشونت‌ورزی فزاینده اسرائیل و در عین حال حمایت گسترده غرب از آن را، با وجود تمامی این خشونت‌ها، تبیین کرد؟ پاسخ این است که غرب، این جامعه مطرود را آشکارا همچون یک «الاغ مین‌یاب» مورد استفاده قرار می‌دهد.

با نگاهی به هم‌سویی سریع کشورهای غربی با موضع دفاع از فلسطین و مخالفت با اسرائیل در ماه‌های اخیر، می‌توان دریافت که آنان نیز «مرکز قدرت» عامل این دگرگونی جهانی را تشخیص داده‌اند.

اکنون ما نیز در تلاشیم تا این تغییر و تحول جهانی را ببینیم و درک کنیم. بی‌تردید، نیروی یا راهبردی که گمان می‌رود جهان را به این هرج و مرج کشانده و سپس قصد دارد نظمی نوین را بنا کند، در زمان مناسب برای همگان آشکار خواهد شد.

در اینجا ممکن است این پرسش پیش آید که: «اگر چنین مرکزی وجود دارد، پس در حالی که هر روز هزاران غیرنظامی و کودک بی‌گناه در غزه کشته می‌شوند، برای چه چیزی منتظر است تا وارد عمل شود؟» در ظاهر این پرسش منطقی به نظر می‌رسد، اما باید توجه داشت که دولت‌ها مانند اشخاص رفتار احساسی ندارند. در سیاست، زمان‌بندی یک اقدام به اندازه شکل و شیوه آن اهمیت دارد.

اقدامی که علیه اسرائیل انجام شود، تنها این دولت جعلی را هدف قرار نخواهد داد، بلکه همچون افتادن نخستین مهره دومینو، موجب سقوط سایر مهره‌های پشت‌سر آن نیز خواهد شد. بنابراین، باید منتظر ماند تا همه این مهره‌های هدف، دقیقاً در یک خط و موقعیت مناسب قرار گیرند. به نظر می‌رسد که اکنون این فرایند به مراحل پایانی خود نزدیک شده است.

 

Tüm hakları SDE'ye aittir.
Yazılım & Tasarım OMEDYA